وکلاآنلاین - مشاور حقوقی شما


  تماس : vokalamail@gmail.com

قتل

قتل یا آدم‌کشی (به انگلیسی: Homicide) به کشتن غیرقانونی انسانی توسط انسانی دیگر گفته می‌شود.

اگر این کشتار با نیت قبلی صورت گرفته باشد قتل عمد است. قتل شبه عمد یک درجه خفیف‌تر از قتل عمد است و در سیستم قضایی ایران اگر قتل با نیت آسیب رساندن ولی نه کشتن صورت گرفته باشد شبه عمد محسوب می‌شود. اگر از بین بردن انسانی اینکه بصورت کاملا تصادفی و بدون قصد کشتن یا آسیب زدن باشد این مرگ در برخی کشورها در رده مرگ تصادفی (نه قتل) قرار می‌گیرد و در برخی دیگر از کشورها از جمله ایران قتل خطای محض (یا غیر عمد) خوانده می‌شود.

براساس تاریخ ادیان ابراهیمی اولین قتل، کشته شدن هابیل فرزند آدم توسط برادرش قابیل است.

 

ایران

در سال ۱۳۷۵ نرخ قتل عمدی در ایران (جمعیت ۶۰٬۰۵۵٬۴۸۸ نفر) ۳۴۳۱ مورد و نرخ کلی ۵٫۷۳ مورد در صد هزار نفر بود که این نرخ در سال ۱۳۹۱ به ۲۴۰۰ قتل و نرخ ۲٫۹ در صد هزار کاهش یافت.
قتل/سال ۱۳۷۵ ۱۳۷۷ ۱۳۷۸ ۱۳۷۹ ۱۳۸۰ ۱۳۸۱
عمدی ۳٬۴۳۱ ۳٬۶۷۰ ۳٬۹۱۶ ۴٬۹۵۶ ۴٬۶۳۶ ۵٬۹۰۹
غیرعمدی ۱۵٬۴۲۱ ۱۶٬۸۲۰ ۱۷٬۸۲۴ ۱۹٬۲۶۸ ۲۱٬۶۶۵ ۲۴٬۲۳۸

تاریخچه قتل

 

همچنان که مشاهده میکنیم اساساً در اولین مرحله از مراحل تحول واکنش اجتماعی علیه جرم یعنی دوره¬ی انتقام¬جویی و جنگ¬های خصوصی، قتل عمد و در پی آن واکنش جمعی و احتمالاً جنگهای قبیلهای علیه آن مبنایی برای شناخت و تمیز این مرحله از سایر مراحل می¬باشد در دوره¬ی دادگستری خصوصی (دومین مرحله از مراحل تحول واکنش علیه پدیده¬ی مجرمانه) نیز قتل عمد مهم¬ترین جرم و شاخص تشخیص این دوره می¬باشد چرا که اصولاً مهم¬ترین خصیصه¬ی این مرحله ظهور پدیده-ای به نام «خون¬بها» است که واضح است خون¬بها واکنشی در برابر جرم قدیمی قتل عمد است. اما در دوران دادگستری عمومی تاکنون قتل عمد و نوع واکنش در برابر آن همچنان کانون بحث-ها و اختلافات فراوانی در میان تمدن¬ها و ادیان مختلف بوده است. چنانچه به عنوان مثال در آیین حمورابی قتل عمد با واکنشی چون قصاص روبه¬رو می¬شده است هرچند که خون¬بها نیز تحت شرایطی مورد پذیرش قرار می¬گرفته است

که البته این خون¬بها برحسب خاستگاه طبقاتی بزهکار و بزه¬دیده متفاوت بوده است و یا در تورات مقدس واکنش قاطع و لایتغیر در برابر گناه کبیره¬ی قتل عمدی بوده است. چنانچه قرآن کریم درباره حکم تورات تصریح دارد: «کّتبنا علیهم فیها أَنّّ النّفسّ بالنّّفسِ …» و در [تورات] به آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان…. و همچنین در آئین مبین اسلام نیز به تشریع قرآن مجازات اصلی قتل عمد قصاص قرار داده شده است که البته با پذیرش و توصیه به عفو و در یافت خون¬بها یا همان دیه این پدیده¬ی بزهکارانه در دین اسلام با دو واکنش متفاوت روبه¬رو است. اما در این چند سده¬ی اخیر در پرتو رویکردهای نوین سیاست جنایی در غرب، قتل عمد از آن معنای مجرد و تک¬بعدی سابق خود فاصله گرفته و خود به انواع و اقسامی تقسیم شده است که به تبع هر یک از آن قسم¬ها واکنش متفاوتی را سزاوار است. موضوع این پژوهش بررسی تقسیم¬بندی¬های متفاوت قتل عمدی در حقوق فرانسه، بلژیک و الجزایر و بررسی تطبیقی این طبقه¬بندی با حقوق ایران خواهد بود. چنانچه مبرهن است موضوع مورد بحث تنها طبقهبندی انواع قتل عمدی بوده و مباحثی چون قتلهای غیرعمدی، شبهعمدی، خطای محض و…  اصولاً‌در این تحقیق سعی شده است به مبحثی که در حقوق ایران و شرع شاید به کلی فراموش شده است یعنی انواع و انحاء مختلف قتل عمدی پرداخته شود.

 

طبقه‌بندی قتل ها

بخش عمده‌ای از قتل‌ها مربوط به نزاع‌های خیابانی است که معمولا با سلاح سرد صورت می‌گیرد که خوشبختانه سیر آن طی یک‌سال گذشته نزولی بوده است. نوع دوم قتل‌هایی با ‌انگیزه‌های انتقامی است، مانند خواستگاری‌های ناکام که متهم در جوانی و ناپختگی دست به جنایت‌هایی مانند اسیدپاشی می‌زند. در کشور ما ‌انگیزه‌های ناموسی هم یکی از مهم‌ترین علل قتل‌ها است.

در این طبقه‌بندی بخش دیگری از جنایت‌ها مرتبط با اختلافات مالی است که بیشتر آن مربوط به تسویه‌حساب‌هایی است که معمولا فرد نمی‌تواند با توسل به قانون به مال خود برسد مانند قتل‌هایی که بر سر معامله عتیقه یا قاچاق مواد مخدر صورت می‌گیرد. و در آخر بخش عمده‌ای از جنایت‌ها که در کشورمان به‌وقوع می‌پیوندد و بسیار هولناک و دردناک است و در سال‌های اخیر نیز رشد بالایی داشته جنایت‌های خانوادگی اعم از همسرکشی، فرزندکشی و والدین‌کشی است که می‌توانم به جرات بگویم در تهران ماهانه ۱۰ جنایت خانوادگی به وقوع می‌پیوندد که باعث تاسف است.

 

 

 

نقص قانونی کجاست؟

نقص قانونی همیشه و در همه جای دنیا بوده و هست چون جامعه پویاست. اما آنچه مهم است این است که این نواقص در دنیا به سرعت و در فاصله زمانی بین یک تا سه سال شناسایی و تغییرات لازم اعمال می‌شود اما متاسفانه در ایران شناسایی این نواقص از هشت تا ۱۵ سال طول می‌کشد. این خلأ قانونی در مدت هشت تا ۱۵ سال مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند و موجب تضییع حقوق بسیاری از افراد می‌شود.

علت طولانی شدن این تغییرات این است که بسیاری از قوانین ما مبنای شرعی و فقهی دارد و تغییرات در آن به راحتی ممکن نیست.  از طرفی هم عمل کردن به آن به‌خاطر تعارضاتی که اجرای آن در جوامع بین‌المللی در پی دارد ممکن نیست مانند حکم رجم که قاضی به رجم حکم می‌دهد اما به‌خاطر ملاحظات بین‌المللی حکم اعدام با طناب دار اجرا می‌شود و به همین خاطر تغییر آنها در قانون زمان زیادی نیاز دارد.

 

 

 تاثیر فرهنگ خانوادگی برعملکرد مجرمان

قطعا فرهنگ در سیر جرائم به‌ویژه جرائم جنایی موثر است، اما هرگز صددرصد نیست. چون در مدت ۲۰ سال تجربه کاری‌ام با قاتلی که پزشک، مهندس و استاد دانشگاه بوده هم روبه‌رو شده‌ام؛ قاتلانی که از یک خانواده مرفه بوده‌اند یا فقیر. با این نظر که حتما فرزند طلاق یک جانی می‌شود یا نوجوانی که پدر و مادرش را به هر دلیل از دست داده بیشتر از دیگران به سمت جرم می‌رود به‌شدت مخالفم. نباید در رسانه‌هایی مثل تلویزیون به افراد القا شود که چنین افرادی در بزرگسالی حتما به سمت جرم می‌روند. این القا تبعات بدی برای جامعه آینده دار طبقه‌بندی قتل ها

بخش عمده‌ای از قتل‌ها مربوط به نزاع‌های خیابانی است که معمولا با سلاح سرد صورت می‌گیرد که خوشبختانه سیر آن طی یک‌سال گذشته نزولی بوده است. نوع دوم قتل‌هایی با ‌انگیزه‌های انتقامی است، مانند خواستگاری‌های ناکام که متهم در جوانی و ناپختگی دست به جنایت‌هایی مانند اسیدپاشی می‌زند. در کشور ما ‌انگیزه‌های ناموسی هم یکی از مهم‌ترین علل قتل‌ها است.

در این طبقه‌بندی بخش دیگری از جنایت‌ها مرتبط با اختلافات مالی است که بیشتر آن مربوط به تسویه‌حساب‌هایی است که معمولا فرد نمی‌تواند با توسل به قانون به مال خود برسد مانند قتل‌هایی که بر سر معامله عتیقه یا قاچاق مواد مخدر صورت می‌گیرد. و در آخر بخش عمده‌ای از جنایت‌ها که در کشورمان به‌وقوع می‌پیوندد و بسیار هولناک و دردناک است و در سال‌های اخیر نیز رشد بالایی داشته جنایت‌های خانوادگی اعم از همسرکشی، فرزندکشی و والدین‌کشی است که می‌توانم به جرات بگویم در تهران ماهانه ۱۰ جنایت خانوادگی به وقوع می‌پیوندد که باعث تاسف است.

قتل را می توان از جنبه های مختلفی تقسیم بندی نمود که به برخی از آنها مختصرا اشاره می نماییم:

۱- تقسیم قتل از جنبه حق و نا حق بودن.

۲ – تقسیم قتل از لحاظ زمان وقوع آن.

۳ – تقسیم قتل به لحاظ اجرای مجازات آن از قبیل قتل با اعدام با اسلحه یا چوبه دار و نیز در مواردی با سنگسار و انواع دیگری از کشتن.

۴- تقسیم بندی قتل به عمد و شبه عمد و خطای محض که به احتمال زیاد پرسش شما نیز ناظر به همین تقسیم است.

قتل را می توان از جنبه های مختلفی تقسیم بندی نمود که به برخی از آنها مختصرا اشاره می نماییم:

۱- تقسیم قتل از جنبه حق و نا حق بودن.

۲ – تقسیم قتل از لحاظ زمان وقوع آن.

۳ – تقسیم قتل به لحاظ اجرای مجازات آن از قبیل قتل با اعدام با اسلحه یا چوبه دار و نیز در مواردی با سنگسار و انواع دیگری از کشتن.

۴- تقسیم بندی قتل به عمد و شبه عمد و خطای محض که به احتمال زیاد پرسش شما نیز ناظر به همین تقسیم است.

پاسخ تفصیلی

سؤالتان بسیار کلی بوده و دقیقا مشخص نیست که منظور شما از بیان انواع قتل چیست و به کدام جنبه از تقسیم بندی های مختلف آن بر می گردد و باید این پرسش کمی دقیق تر و جزئی تر مطرح گردد تا بتوان پاسخ مناسب را به آن ارائه نمود.

به عنوان نمونه نمی توان پرسشی را مطرح نموده و از تمام تقسیم بندی های انسان ها با جزئیات آن، توضیح خواست زیرا انسان ها از جنبه های مختلفی از قبیل مذهب، نژاد، رنگ، جنسیت، تحصیلات، تابعیت، سن و ده ها عامل دیگر قابل تقسیم بندی هستند.

در مورد انواع قتل نیز می توان از جنبه های مختلفی آن را تقسیم بندی نمود که به برخی از آنها مختصرا اشاره می نماییم:

۱- تقسیم از جنبه حق و نا حق بودن قتل؛ زیرا قتل افرادی که به دلیل قصاص، محکوم به اعدام می گردند، یا این که جرمی را مرتکب گردیده اند که مجازات آن قتل است یا کافرانی که در حال جنگ با کشور اسلامی هستند یا افراد به ظاهر مسلمانی که به صورت مسلحانه علیه حکومت اسلامی سر به شورش برداشتند، به حق است ولی کشتن افراد دیگر ، قتل ناحق محسوب می گردد.

۲ – قتل از لحاظ زمان وقوع آن نیز قابل تقسیم است، زیرا قتل در ماه های حرام حکمی شدیدتر از قتل در زمان های دیگر دارد.

۳ – در نوع اجرای مجازات قتل نیز می توان به اعدام با اسلحه یا چوبه دار و نیز در مواردی با سنگسار و انواع دیگری از کشتن اشاره نمود.

۴ – قتل از دیدگاه برخوردی که با قاتل می گردد، تقسیم بندی دیگری است که می توان به آن اشاره نمود.

در برخی موارد که قاتل کسی را به حق کشته باشد، هیچ برخوردی با او نمی شود و در برخی موارد آن که بدون هماهنگی دولت اسلامی است، جهت بر هم زدن نظم عمومی، قتل افراد مهدور الدم نیز مجازات تعزیر را در پی خواهد داشت، قتل عمدی افراد بی گناه ، مجازات قصاص را در پی خواهد داشت که در برخی موارد، خانواده مقتول با پرداخت مبلغی به خانواده قاتل می توانند خواستار اجرای این حکم گردند و در مواردی نیز لازم به پرداخت این مبلغ نیست. در مواردی که قصاص تبدیل به دیه می گردد و یا این که از اول دیه مقرر گردیده، مقدار دیه بر حسب مورد متفاوت است که در بیشتر موارد، خود قاتل باید آن را بپردازد و هنگامی که قتل با خطای محض اتفاق افتد، عاقله قاتل مکلف به پرداخت آن هستند که این نوع پرداخت همانند بیمه های عمومی است.

۵ – تقسیم بندی مهم دیگری که وجود دارد، تقسیم آن بر حسب نوع وقوع آن است که به احتمال زیاد پرسش شما نیز ناظر به همین تقسیم بندی بوده است. بر این اساس قتل می تواند:

الف: عمدی بوده ، که قاتل؛ صرف نظر از وسیله ای که از آن استفاده نموده؛ با قصد و اراده، شخصی را بکشد یا اینکه با وسیله کشنده ای به دیگری حمله نموده و منجر به قتل او شود، خواه اراده کشتن او را داشته یا این که هدفش کشتن او نبوده است.[۱]

به طور معمول، قتل عمد با انجام عملی انجام می پذیرد ولی در برخی موارد، خودداری از یک عمل نیز ممکن است به قتل عمد بیانجامد. به عنوان نمونه اگر پرستاری از ارائه دارو و غذا به بیمار بستری در بیمارستان خودداری ورزد و در نتیجه بیمار فوت نماید، آن پرستار به قتل عمد محکوم خواهد شد هر چند که کاری انجام نداده است.

در قتل عمد اگر مقتول شخص مؤمنی باشد، علاوه بر مجازات های در نظر گرفته شده، ممکن است که قاتل در آخرت نیز به صورت دائم در جهنم باقی خواهد ماند.[۲]

همان گونه که در مورد یک مقتول، می توان یک شخص را متهم به قتل عمد نمود، امکان این که افراد متعددی نیز در مورد یک قتل مجرم شناخته شده و به مجازات برسند نیز وجود دارد.[۳]

در اجرای مجازات قصاص باید مواردی از قبیل تشابه در دین، جنسیت، آزاد و برده بودن و … را نیز در نظر داشت.

ب: قتل می تواند شبه عمد باشد یعنی شخصی؛ بدون قصد جنایت؛ کاری را مرتکب شود که منجر به قتل طرف مقابل گردد، همانند پزشکی که عمل جراحی او گاهی منجر به قتل بیمار می گردد.[۴]

قتل شبه عمد را می توان در عبارتی دیگر این گونه بیان نمود که رفتار شخص ممکن است به یک نتیجه ضد اجتماعی مانند قتل بینجامد در حالی که مرتکب در انجام رفتار آگاهی و اراده داشته است اما نتیجه ای که رخ داده هرگز مورد خواست وی نبوده است.[۵]

در قتل شبه عمدی نمی توان مجازات قصاص را جاری نمود، بلکه تنها می توان درخواست دیه کرد.

ج: قتل می تواند خطای محض باشد که در آن، قاتل هیچ توجه و اراده ای نسبت به مقتول نداشته ولی اتفاقا این قتل انجام پذیرفته؛ یعنی مواردی که عمل ارادی مرتکب هم در فعل و هم در نتیجه حاصله از آن فاقد هر گونه عمد و قصد است[۶]؛ همانند شخص شکارچی که به سمت حیوانی تیراندازی نموده ولی بدون اطلاع او و کاملا به صورت تصادفی، انسانی در آن حوالی بوده که تیر به او اصابت کرده و کشته شده است[۷] .

اگر اشخاص نابالغ یا دیوانه ای عمدا فردی را به قتل برسانند، این عمد آنان از لحاظ قانونی همانند خطای محض است و عاقله آنان باید دیه را به خانواده مقتول پرداخت نمایند.[۸] در اثبات وقوع قتل نیز راه های مختلفی همانند اقرار متهم، گواهی شهود و قسامه وجود دارد .

قتل و قاتل زنجیره ای

قتل های سریالی عبارت است از «ارتکاب قتل بیش از دو تن از سوی یک فرد در یک محدوده زمانی ، که غالبا با انگیزه جنسی صورت می گیرد.»

با نگاهی به تاریخچه قتل های سریالی، نام قاتلان حرفه ای تری به چشم می خورد که نحوه ارتکاب جنایت و تعداد قربانیانشان به مراتب مخوف تر و بیشتر از «خفاش شب» است. «اصغر قاتل»، عامل قتل بیش از ۳۳ پسر خردسال و نوجوان به عنوان اولین قاتل زنجیره ای ایران شناخته شده است؛ جنایات وحشیانه وی تنها به داخل کشور محدود نشد و تا کشورهای مرزی نیز پیش رفت. همچنین «مجید ـ س» عامل به قتل رساندن ۳۹ زن، «سعید ـ ح» قاتل ۱۷ زن خیابانی در مشهد و سرانجام «بیجه» قاتل بیش از ۲۰ پسر خردسال و نوجوان به عنوان قاتلان مهم زنجیره ای از قبل از انقلاب تا کنون شناسایی شده اند، به طوری که نام تعدادی از آنها حتی در میان لیست مهمترین قاتلان سریالی جهان به ثبت رسیده است. بررسی های جنایی انجام شده در خصوص موقعیت مکانی قتل های سریالی بیشتر در آنجا رخ داده است حاکی از آن بوده که برخی قاتلان، منطقه ای خاص را برای ارتکاب جنایت انتخاب می کنند، برخی دیگر نقاط مختلف را و بلاخره برخی دیگر نیز شهرهای خاصی را مد نظر قرار می دهند. همچنین نتایج این تحقیقات نشان می دهد که تعداد قتل هایی که یک مجرم به طور سریالی مرتکب شده، متفاوت است، اما معمولا از دو قربانی آغاز شده و تا ۱۵۰ تن نیز ادامه یافته است و این در حالیست که بسیاری از قاتلان سریالی به دلیل هوش و زکاوتی که در انتخاب سوژه هایشان دارند، به طور اتفاقی دستگیر می شوند. در تعریف قتل های سریالی، کارشناسان جنایی همواره بر این عقیده اند که «چنانچه بیش از دو تن از سوی یک فرد و معمولا با انگیزه جنسی و در یک محدوده زمانی خاصی به قتل برسند»، قتل سریالی رخ داده است. از سوی دیگر یک قاتل سریالی در یک مدل و شیوه خاص اقدام به ارتکاب قتل می کند و چنانچه جنایت نخست با موفقیت روبه رو شد، همان شیوه را تا انتها ادامه می دهد. در حالی که «گرفتاری های شغلی و خانوادگی»، «ناکامی های دوران کودکی و جوانی» و«عدم تحقق آرزو و آمال بشری» از مهمترین انگیزه های ارتکاب این نوع جنایات بوده اند، «نفرت» و «انتقامجویی» بیش از نیاز صرفا مالی در وقوع این قتل ها نقش داشته، به طوری که در وقوع قتل های سریالی حس «انتقامجویی» شدید کاملا مشهود است؛ انتقام از کسانی که فکر می کند، آنچه را که او می بایست داشته باشد، آنها دارند. سرهنگ علی تواضعی، مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی معاونت آگاهی نیروی انتظامی با ارایه تعریفی از قتل های سریالی می گوید: قتل های سریالی عبارت است از «ارتکاب قتل بیش از دو تن از سوی یک فرد در یک محدوده زمانی، که غالبا با انگیزه جنسی صورت می گیرد». بر این اساس اگر شخصی چندین نفر را با انگیزه های مختلف به قتل برساند، این جنایت در شمار قتل های سریالی قرار نمی گیرد.

وی با بیان این که عاملان قتل های سریالی در ارتکاب جرم، دیدگاه خاصی دارند، اضافه می کند: متهمان قتل های سریالی، عموما قربانیان خود را و به صورت انفرادی انتخاب می کنند.

بیشتر مجرمان قتل های سریالی، قربانیان را مورد تعرض قرار می دهند

سرهنگ تواضعی با اشاره به این که قریب به اتفاق مجرمان قتل های سریالی، قربانیان خود را مورد تجاوز قرار می دهند، اظهار می کند: در برخی موارد قاتل علاوه بر تجاوز به عنف و برقراری ارتباط غیراخلاقی، اموال قربانی خود را نیز به سرقت می برد و به این ترتیب در بیشتر موارد، این نوع قتل ها با تجاوز و سرقت همراه است. وی با تاکید بر این که قاتل زنجیره ای در مدت زمان معینی نقشه های شوم خود را عملی نمی کند، به اعمال مجرمانه «گری ریگوی» (قاتل قتل های سریالی سال ۱۹۸۲ آمریکا) اشاره کرده و به ایسنا می گوید: این قاتل آمریکایی در طول ۱۰ سال، ۴۸ زن را به قتل رساند، این در حالی بود که طی این مدت چندین بار به عنوان مظنون پرونده ها دستگیر شد اما همواره بدلیل نبود مدارک و ادله کافی بلافاصله آزاد می شد. مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی ناجا در این رابطه به این که «بیجه» نیز چندین بار از سوی ماموران انتظامی دستگیر شده بود، اشاره و عنوان می کند که وی نیز بدلیل نبود مدارک کافی دال بر اثبات مجرمیتش رها شده بود و به این ترتیب در دوران آزادی، پس از توقف چند ماهه در خصوص ارتکاب جرم، جنایات خود را از سر گرفت.

شمار قتل های سریالی وقوعی در ایران پایین است

وی با بیان این که شمار قتل های سریالی وقوعی در ایران ناچیز است، می افزاید: آنچه رخ می دهد بیشتر قتل های متعدد است که بدلیل عدم تطابق با مشخصات و تعریف قتل های زنجیره ای نمی توان این عنوان را برایشان قائل شد.

«اصغر قاتل» یک بیمار جنسی بود

سرهنگ تواضعی در ادامه به شرح پرونده «اصغر قاتل» به عنوان اولین قاتل قتل های سریالی ایران پرداخته و توضیح می دهد: این جانی کودکان و نوجوانان پسر را پس از انجام عمل لواط به قتل می رساند. پس از دستگیری «اصغر» مشخص شد که وی با چاقویی که به همراه داشته، سر قربانیان را می بریده است. به گفته مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی معاونت آگاهی ناجا، این جانی پس از دستگیری در بازجویی ها اظهار کرده بود؛ خونی که در اثر وارد کردن ضربه چاقو به شاهرگ قربانیان با شدت می جهید، مرا راضی و خوشحال می کرد، این در حالی بود که وی پس از ارتکاب قتل، حتی به لباس های قربانیان نیز رحم نمی کرد و آنها را می فروخت. سرهنگ تواضعی از «اصغر قاتل» به عنوان یک بیمار جنسی یاد می کند و ادامه می دهد: این جانی زمانی که محاکمه شد، می گفت: «مرا چرا محاکمه می کنید؟ من که آدم درست حسابی نکشتم؟»

عاملان قتل های زنجیره ای، قربانیان را مستحق مرگ می دانند

انگیزه های جنسی، فراگیرترین انگیزه قاتلان سریالی

سرهنگ تواضعی با اشاره به وجود یکسری دیدگاههای خاص از سوی قاتلان سریالی عنوان می کند: اصولا یک ثبات رأیی هر چند به ناحق در عاملان جنایت به چشم می خورد. این افراد در ارتکاب جنایت به جایی می رسند که قربانیان را مستحق مرگ می دانند، درست همانند قاتل زنان ویژه در مشهد. به گفته مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی معاونت آگاهی ناجا، «سعید ح» با ارتکاب قتل های سریالی زنان ویژه در مقطع زمانی خاص، قصد داشت، حمایت گروه ارزشی جامعه را شامل حال خود کند، چرا که او تنها زنان خیابانی مشهد را پس از برقراری رابطه جنسی به قتل می رساند و این در حالی بود که در بررسی های بعدی مشخص شد، او با چند تن از قربانیانش رابطه دوستی نیز داشته است. به گفته سرهنگ تواضعی، بنا بر بررسی های به عمل آمده، انگیزه جنسی فراگیرترین انگیزه قاتلان سریالی تا کنون بوده است.

قاتلان قتل های زنجیره ای تا زمان دستگیری، اعمال مجرمانه شان را ادامه می دهند

قاتل سریالی بر اساس برنامه ریزی و نقشه قبلی مرتکب جنایت می شود

 

سرهنگ تواضعی، با بیان این که عامل قتل های زنجیره ای معمولا تا زمان دستگیری، اعمال جنایتکارانه خود را ادامه می دهند، به ایسنا می گوید: عمدتا عاملان این نوع قتل ها، در حالی شناسایی می شوند که قصد ادامه اعمال مجرمانه شان را دارند. وی با تاکید بر این که قربانیان قتل های سریالی عمدتا دختران، زنان، کودکان و نوجوانان پسر هستند، تصریح می کند: قاتل سریالی یک مجرم منظم است، چرا که عمدتا به صورت تک نفره، نقشه شوم خود را طراحی کرده و در حالی مبادرت به انتخاب سوژه می کند که حتی محل ارتکاب جنایت و مخفی کردن جسد را نیز در ذهن مرور و مشخص کرده است.

متهمان سوژه ها را متناسب با طبقه اجتماعی، اقتصادی و شخصیتی خود انتخاب می کنند

 

در حالی که روانشناسان و محققان جنایی معتقدند: قاتل سریالی در حقیقت با ارتکاب قتل به نوعی انتقامگیری می کند؛ انتقام از کسانی که فکر می کند، آنچه را که او می بایست داشته باشد، آنها دارند، مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی معاونت آگاهی ناجا با بیان این که جانیان قتل های زنجیره ای، سوژه های خود را متناسب با طبقه اجتماعی، اقتصادی و شخصیتی خود انتخاب می کنند، به «بیجه» قاتل سریالی کودکان در پاکدشت اشاره کرده و به ایسنا می گوید: اکثر قربانیان بیجه، افرادی بودند که وضعیتی مشابه او داشتند و با ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی او همخوانی داشتند. به گفته سرهنگ تواضعی، «مجید ـ س» قاتل بیش از ۳۹ زن نیز سوژه هایش را با توجه به طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادی شان انتخاب می کرد. وی می افزاید: در آخرین پرونده از این دست که عاملان آن «علیرضا» و «اعظم»، سه تن از زنان تهرانی را به قتل رساندند نیز با توجه به این که متهم ردیف اول یعنی «علیرضا» در یک شرکت فیلمسازی فعالیت داشته و دارای مدرک لیسانس بوده است، با انگیزه سرقت، سوژه هایی را انتخاب می کرده که در منازل مسکونی با ارزش ریالی بالا و زیربنایی بالغ بر یکصد متر سکونت داشتند. مدیر کل مبارزه با جرایم جنایی معاونت آگاهی ناجا همچنین به عامل ۱۷ قتل زنجیره ای «زنان ویژه» در مشهد اشاره کرده و به ایسنا می گوید: «سعید ـ ح» نیز زنان خیابانی را با پرداخت کمتر از ۲ هزار تومان اجیر کرده و به منزلش کشانده و پس از برقراری رابطه غیراخلاقی به قتل می رسانده است، سوژه های این قاتل بدلیل شدت اعتیاد حاضر به انجام کارهای غیر معمول نیز می شدند، این در حالی بود که این جانی به حرفه بنایی مشغول بود و از این رو با توجه به وضعیت شغلی خود، هیچ گاه به طرف زنان ویژه ای که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار بودند، متمایل نشد.

عاملان قتل های سریالی عمدتا از اختلالات روانی رنج می برند

 

بر اساس تحقیقات صورت گرفته، عاملان قتل های سریالی عمدتا از اختلالات روانی رنج می برند، در غیر این صورت حین ارتکاب جرم دچار جنون آنی شده و جنایتی دیگر را رقم می زنند.

دستگیری قاتلان سریالی زنان پایتخت تنها طی ۱۵ روز صورت گرفت

 

سرهنگ تواضعی در ادامه به زمان دستگیری عاملان قتل های سریالی اشاره کرده و تاکید می کند: پلیس ایران در حال حاضر در شناسایی و دستگیری عاملان قتل های سریالی بهتر از گذشته عمل می کند؛ دستگیری «اصغر قاتل» ۲ سال، «مجید ـ س» ۲ سال، «خفاش شب» ۲ ماه و ۲۰ روز و «بیجه» ۲ ماه و ۳۰ روز به طول انجامید، اما دستگیری عاملان قتل سریالی زنان پایتخت که مربوط به سال ۸۴ است، تنها طی ۱۵ روز صورت گرفت.

بالاترین رکورد قتل های سریالی، حدود ۳۰۰ فقره بوده است

 

از سوی دیگر سرهنگ هادی مصطفایی، رییس اداره قتل معاونت آگاهی ناجا نیز طی گفت و گویی با ایسنا از قتل های سریالی به عنوان قتل های خاموش یاد می کند و می گوید: آنچه در عرف از قتل های سریالی برداشت می شود، ارتکاب قتل های زنجیره ای از سوی یک شخص با انگیزه های جنسی است که در تمامی جنایت ها از شیوه و روش خاصی استفاده می شود.

 

به گفته رییس اداره قتل آگاهی ناجا، بر این اساس زمانی که جنایات متعددی رخ دهد که برای پلیس محرز شود، این قتل ها با یکدیگر ارتباط داشته و با انگیزه مشخصی صورت گرفته است، می توان از آن به عنوان «قتل های سریالی» یاد کرد. وی با بیان این که بالاترین رکورد قتل های سریالی تا کنون حدود ۳۰۰ فقره بوده است، می افزاید: این رکورد متعلق به «پدرو لوبس» کلمبیایی است که حدود ۲۵ سال پیش، ۳۰۰ تن را قربانی اعمال مجرمانه اش کرد. جنایات این قاتل در آمریکای لاتین رخ داد و پس از دستگیری وی نیز خانواده قربانیان بدلیل نفرت بیش از حد، وی را از دست پلیس خارج کرده و زنده زنده سوزاندند.

ارتکاب قتل های سریالی، روال عادی ندارد

 

سرهنگ مصطفایی با اعلام این که قتل های سریالی، روال عادی ندارد و جزو استثنائات به شمار می رود، عنوان می کند: قتلهای سریالی به کشور، منطقه و یا محدوده جغرافیایی خاص اختصاص ندارد، چرا که معمولا ناشی از عملکرد فرد است و در هر جایی ممکن است بروز کند. به گفته وی، زمینه انحراف و وارد شدن به مبادی جرم در هر فردی وجود دارد، بر این اساس در صورتی که شرایط، فرد را به سمت ارتکاب جنایت سوق دهد، دیگر نمی توان گفت که عامل جرم یک بیمار روانی است بلکه شرایط موجود، زمینه را برای ارتکاب جرم مهیا کرده است.

بیشتر مجرمان قتل های سریالی در ابتدا انگیزه قتل ندارند

خطاهای رفتاری قربانیان، زمینه وقوع جنایت را فراهم می کند

 

سرهنگ مصطفایی با تاکید بر این که بیشتر مجرمان قتل های سریالی در ابتدا انگیزه قتل نداشته اند، به ایسنا می گوید: این مجرمان در ابتدا با انگیزه دیگری سوژه ها را انتخاب می کنند اما پس از ارتکاب جرم، زمانی که با عمل انجام شده مواجه می شوند، برای از بین بردن صحنه جرم، طعمه خود را به قتل می رسانند. وی در ادامه به خطای رفتاری قربانیان نیز اشاره کرده و می افزاید: افراد به نوعی با خطاهای رفتاریشان زمینه قربانی شدن را فراهم می کنند، چرا که بنا بر تحقیقات انجام شده، این گونه حوادث برای افرادی رخ داده که اصول رفتاری را رعایت نکرده اند. رییس اداره مبارزه با قتل معاونت آگاهی ناجا از وقوع قتلهای سریالی در جهان تحت عنوان پدیده استثنایی و نادر یاد کرده و خاطرنشان می کند: وقوع این گونه قتل ها در ایران ناچیز است، این در حالیست که میانگین دستگیری مجرمان قتل های سریالی در جهان حدود ۷ عدد در سال به ثبت رسیده است.

حال ناگفته های سرهنگ هادی مصطفایی شرلوک هولمز ایران

هرجا پرونده قتل سریالی تشکیل شود ردپای او هم در میان کاشفان پرونده دیده می شود. کارآگاهی خونسرد اما زیرک که به او لقب شرلوک هولمز ایران را داده اند. در تمام پرونده های قتل های سریالی حضور داشته و در گفتگویی تفصیلی به ناگفته های شخصیت جنایتکاران سریالی و عملیات پلیسی برای دستگیری آنها پرداختیم.

 در تاریخ حوادث جنایی ، قتل های سریالی بیش از بقیه موارد شهره می شوند. گاهی بدون هچ مبنا و منطق و بی آنکه آموزش یا اصلاح و آگاه سازی در کار باشد این حوادث دستمایه تالیف کتاب یا ساخت فیلم و سریال می شود و گذر زمان هم که رویدادها را به دیار فراموشی می فرستد در این مورد کوتاهی می کند .

به مناسبت هفته ناجا گفتگویی را با سرهنگ هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی انجام دادیم.

وی در سال ۱۳۶۳ و در سن ۲۰ سالگی وارد دانشکده افسری شهربانی شده و ۳ سال بعد، پس از فارغ التحصیلی خدمت خود را در پلیس آگاهی تهران شروع کرده است. هم زمان با ادغام نیروهای انتظامی و با تشکیل اداره کل آگاهی، او به این اداره کل منتقل و به عنوان کارشناس در اداره مبارزه با قتل به خدمت مشغول شده است. وی چندین سال رییس اداره مبارزه با قتل بود و از سال ۸۸ تا کنون به عنوان معاون مبارزه با جرائم جنایی به خدمت مشغول است .

سرهنگ مصطفایی با اینکه در ستاد پلیس آگاهی به خدمت مشغول بوده ولی در مراحل پی جویی تمام قتل های سریالی ۲۳ سال اخیر به نوعی مدخلیت و مشارکت داشته است. او معتقد است موفقیت هایی که در این زمینه حاصل شده منتسب به یک فرد یا یک اداره نیست بلکه حاصل زحمات گروهی از نیروهای پلیس و مراجع قضایی و بعضی رده های مرتبط است.

هماهنگی برای مصاحبه یک سال به طول انجامید و در گفتگویی تفصیلی به بررسی ناگفته های کشف قتل های سریالی پرداختیم.

*نخستین پرونده قتلی که رسیدگی کردید را به خاطر دارید؟

سال ۱۳۷۰ یک نفر در استان مرکزی به قتل رسیده بود و همسر و فرزندان وی مجروح شده بودند. در ابتدا ادعا می شد قتل با انگیزه سرقت رخ داده که با تحقیقات و کشف سرنخ ها متوجه شدیم انگیزه خانوادگی است و پرونده کشف شد .

*در صحنه های قتل، چه نکته ای بیشتر باعث ناراحتی شما می شود؟

در پرونده هایی که قربانی جرم کودک یا نوجوان است نه تنها مشاهده صحنه بلکه سایر موارد مانند شنیدن اعتراف های متهم یا خواندن گزارش موضوع هم بسیار سخت و غیر قابل تحمل است. گاهی خاطره تلخ یک موضوع تا سال های سال بر ذهن باقی می ماند.

*چرا به شما لقب «شرلوک هولمز» ایران را داده اند؟

در کشور ما کارآگاهان بسیار باهوش و توانمندی هستند که در نقاط مختلف خدمت می کنند و اگر لقبی هم باشد بهتر است به آنها داده شود. اگر قتلی کشف شده به دلیل تلاش ماموران محل جنایت است. من در کنار تیم تحقیق بوده ام و کشف یک پرونده قتل حاصل کار گروهی است نه فردی.

*وارد بحث اصلی شویم. از نظر پلیس چه دسته از پرونده هایی در گروه قتل های سریالی قرار می گیرد؟

تعریف های مختلفی وجود دارد. محدود شدن در این تعاریف باعث فریب می شود. هرگاه با چند جرم مواجه باشیم و شواهد نشان دهد عامل آن شخص یا گروه واحدی باشد آن را سریالی می دانیم. تشخیص سریالی بودن چند قتل هم کاری تخصصی است و نیاز به مهارت دارد. این تشخیص هر چقدر به موقع باشد از کشته شدن افراد بیگناه بیشتر جلوگیری می شود .

*پس از انقلاب وقوع قتل های خفاش شب باعث ایجاد فضای ترس و دلهره در جامعه شده درباره نحوه دستگیری او روایت های متفاوتی وجود دارد. شما در این پرونده هم حضور داشتید «غلامرضا خوشرو» چگونه دستگیر شد؟

یکی از قتل های سریالی پس از انقلاب از سوی خفاش شب در شمال و غرب تهران رخ داد. در آن زمان به پرونده های قتل در پایگاه ها رسیدگی می شد. خاطرم هست آن زمان درباره سریالی بودن این قتل ها اختلاف نظر وجود داشت. سرانجام با اقدامات پلیس آگاهی متهم شناسایی و دستگیر شد. غلامرضا خوشرو پیش از قتل ها با یک همدست در قالب مسافربر زنان را سوار خودرو کرده و به قربانیان تعرض می کردند. خفاش شب در حین اعزام به دادگاه فرار کرد و همدستش اعدام شد. در مورد نحوه دستگیری باید بگویم وی به علت سابقه قبلی در دایره مظنونین قرار داشت.

در فرایند کشف این پرونده از یک نفر ناشناس که نقش ارزنده و موثری در کشف داشت لازم است یاد شود و آن فرد شهروندی بود که در شرق تهران نایلکس حاوی یک سری مدارک را پیدا کرده و آن را تحویل پلیس داد . گذرنامه دو نفر مقتولین آخر در بین این مدارک بود و نیروهای پلیس توانستند با بهره گیری از بقیه مدارک مکشوفه غلامرضا خوش رو را که به اتهام سرقت خودرو دستگیر و خودش را غیر ایرانی معرفی کرده بود شناسایی کنند. وی پس از انتقال به آگاهی به جنایت های خود اعتراف کرد. جنایت های ارتکابی وی بسیار فجیع بود و دو نفر از مقتولین هم دختران خردسال بودند که همراه مادر خود کشته شدند .

*پرونده بعدی مربوط به «سعید حنایی»، قاتل سریالی زنان در مشهد بود. او پس از دستگیری مدعی شد که برای مبارزه با زنان خیابانی دست به قتل آن ها می زده است. آیا انگیزه واقعی «سعید حنایی» مبارزه با فساد بود؟

در این حادثه قبل از کشف موضوع و با توجه به وضعیت مقتولین، عده ای گمان می کردند این قتل ها محفلی است و عده ای برای پاک سازی جامعه این کار را می کنند اما همان زمان نیز صحنه و شواهد نشان می داد قاتل برای لذت دست به این جنایات می زند و مسائل روحی و روانی مطرح است. تشریح نحوه ارتکاب قتل ها از سوی متهم نیز موید همین نظر و طرح بقیه مسائل برای فرار از مجازات بود. در این قتل مقتولان زنان سابقه دار بودند آن زمان نظر کارشناسی دادیم که قاتل یک نفر است و به دلیل مسائل شخصی دست به قتل می زند و بر اساس همین نظر محورهای تحقیق مشخص و قاتل دستگیر شد.

*در حالی که ماجرای قتل های سریالی کمی فراموش شده بود، ماجرای قتل کودکان از سوی «بیجه» در پاکدشت مطرح شد. شما از این پرونده به عنوان یکی از پرونده های تلخ نام برده اید. درباره این پرونده توضیح می دهید؟

تعداد زیاد قربانیان پرونده، نحوه ارتکاب جرم ها، شرایط سنی قربانیان و بسیاری از ابعاد دیگر پرونده از جمله مسائلی هستند که این پرونده را از بقیه متمایز می کند .

اغفال کودک گمشده به بهانه کمک به بازگرداندن وی به خانه یا فریب دادن کودکی دیگر در مسیر بازگشت از مدرسه به منزل و حوادث بعدی بسیار آزار دهنده اند. با ادای احترام به همه قربانیان می توانم بگویم این حادثه شوک بزرگی بر پیکره سیستم های اجتماعی و کشف جرم بود تا نقاط ضعف را شناسایی و برطرف کنند .

*چرا تحقیقات برای دستگیری «بیجه» طولانی شد و انگیزه اش از قتل ها چه بود؟

علت اینکه بیجه توانست در مدت زمان طولانی مرتکب قتل شود به عوامل متعددی مرتبط بود. یکی از علل وضعیت جغرافیای منطقه بوده از سوی دیگر در اغلب این پرونده ها پلیس با پرونده های فقدانی رو به رو بود نه قتل. شرایط دیگری مانند عدم تشخیص ارتباط بین وقایع، عدم انعکاس موضوع به مراجع بالادست و کم توجهی به لزوم مشاوره با افراد خبره را می توان از دلایل تاخیر در کشف حساب کرد .

* در مورد شخصیت متهم و انگیزه وی چه می گویید؟

نقاط مشترک زیادی در بین قاتلین سریالی وجود دارد که من تمایل چندانی به صحبت در این باره ندارم و فکر می کنم بیان آنها فقط در کلاس های آموزشی و مباحث پلیسی و روانشناسی توجیه دارد. حوادث بد در دوران کودکی، وضعیت نابسامان خانوادگی، شرایط نامناسب محیط زندگی و وضعیت روانی فرد در شکل گیری این حوادث نقش دارند. در قتل سریالی ما معمولا با یک فرد مواجه هستیم که بنا به دلایل متعدد طیف خاصی را به عنوان قربانی انتخاب و به قتل می رساند. با توجه به شرایط متهم این قتل ها ممکن است توام با اعمال مجرمانه دیگر مانند آزار جنسی، سرقت اموال، سوزاندن و… باشد .

شما اگر نحوه عمل قاتلین سریالی ۱۰۰ سال اخیر در کشورهای مختلف را مطالعه کنید به نحو تعجب آوری مشاهده خواهید کرد که با وجود فاصله زمانی و جغرافیایی بین این قاتلین، شباهت های بسیار نزدیک در شخصیت و عملکرد های افراد در زندگی روزمره و اعمال مجرمانه وجود دارد.

*فردی به نام «علی باغی» همراه بیجه دستگیر شد نقش او در قتل ها چه بود؟

این فرد وقتی دستگیر شد مشارکت در سه قتل آخر را قبول کرد. در تحقیقات تکمیلی مشخص شد اعترافات او صحت ندارد.

*مهین نخستین قاتل سریالی زن ایران دستگیر شد. چطور متوجه زن بودن قاتل سریالی شدید؟

در این پرونده پس از سومین قتل احتمال ارتکاب قتل های سریالی محرز شد. تک تک پرونده ها بررسی شد و با سرنخ ها توانستیم نوع خودروی قاتل و جنسیت او را متوجه شویم. نحوه کشف این پرونده بسیار پیچیده بود. وقتی دستگیر شد در خانه اش بریده روزنامه های مربوط به اخبار قتل هایش و وسایل جعل برای فروش طلای قربانیان کشف شد.

*در این پرونده بحث جنسی مطرح نبود و قاتل مشکلات مالی را انگیزه قتل اعلام می کرده انگیزه اصلی در این قتل ها چه بود؟

مشکلات مالی و انگیزه سرقت صحیح است اما در پس اینها سوال های دیگر هم مطرح می شود و مسائلی هم وجود دارد. وی در اعترافات خود و علت روی آوردن به این شیوه به خاطرات و حوادثی در زندگی خود اشاره کرد که موید تغییر نگاه و حس او به زنان مسن است که طلای زیاد دارند. وی به آسانی می توانست پس از خوراندن آب میوه مسموم و در فرصت مناسب طلاها را سرقت کند و آنها را رها نماید. هر چند در این باره هم ترس از شناسایی هویت و دستگیری علت قتل ذکر می شود اما به نظر بنده حوادث قبلی و حس وی نسبت به این افراد انگیزه قتل بوده است.

* پرونده دیگر قتل های قاتل دوچرخه سوار در آبادان بود، کشف این پرونده هم زیاد طول کشید دلیل آن چه بود؟

متاسفانه بعضی اوقات اصرار و سماجت بیهوده بر یک نظر خاص در پرونده ای باعث می شود حقیقت مخفی بماند. در این پرونده با وجود نشانه های آشکار و اعلام نظر کارشناس جنایی، برخی مدعی بودند که این قتل ها سریالی نیست و برای اثبات ادعای خود متوسل به انواع روش ها می شدند که فردی را به عنوان متهم به قتل دستگیر کنند. این روحیه آفتی است که باعث می شود تحقیقات از مسیر صحیح منحرف شود. با انعکاس موضوع به مسئولین سرانجام پس از هماهنگی های متعدد در ناجا و فرمانده انتظامی استان موضوع به صورت ویژه بررسی و منجر به کشف راز این جنایت شد.

فرید حدود ۱۰ سال قبل از دستگیری هم سابقه تعرض و حمله به یک زن و دختری خردسال را داشت که پس از تحمل حبس آزاد شده بود. وی در جریان زندگی عادی و روزمره خود هر گاه زن یا دختری را در موقعیت مناسب می دید بدون توجه به سن قربانی وی را با ضرب سنگ از ناحیه شقیقه مصدوم کرده و به قتل می رساند و مرتکب اعمال منکراتی می شد. در بین قربانیان وی از سن ۷ سال تا بالای ۶۰ سال مشاهده می شود .

* در حالی که پس از دستگیری مهین احتمال وقوع قتل های سریالی در قزوین بعید به نظر می رسید ما شاهد شروع قتل های سریالی مشابه در این شهر بودیم فردی با مینی بوس قربانیان را سوار کرده و آنها را به قتل می رساند. آیا مجازات مهین هیچ تاثیری در ارتکاب قتل از سوی این قاتل نداشت؟

اولین قتل که توسط راننده مینی بوس روی داد زمانی بود که هنوز مهین دستگیر نشده بود. بعد از دستگیری مهین، وی در اعتراف های خود آخرین قتل را که به وی منتسب بود قبول نکرد و گفت حتما کسی از وی تقلید کرده است. باور این موضوع دشوار بود چون بعد از دستگیری مهین قتل ها متوقف شده بود. با شروع دوباره قتل ها محرز شد که قاتل سریال دیگری در کار است.

به نظر بنده پرداخت رسانه ای در سطح وسیع به بعضی از جرائم جنایی که تعداد آنها محدود است چندان صحیح نیست مگر اینکه بسیار هنرمندانه، ظریف و به نحوی باشد که جنبه آگاه سازی و پیشگیری داشته باشد و اگر این ظرافت ها رعایت نشود چه بسا الگو و محرکی برای ارتکاب جرم شود .

*یکی دیگر از پرونده هایی که در آن به عنوان کارشناس حضور داشتید پرونده قتل های سریالی ماهشهر بود در این پرونده قاتل قبل از محاکمه جان خود را از دست داد و بسیاری از نکات پرونده از جمله انگیزه قاتل برای همیشه سر به مهر ماند. انگیزه اصلی مرد جنایتکار از قتل زنان چه بود؟

در سال ۸۸ سه قتل به یک شیوه در ماهشهر رخ داد که از نظر تخصصی مشخص شد که سریالی هستند. تحقیقات پلیسی توسط یک تیم متشکل از کارشناسان و مرجع قضایی در این زمینه آغاز و سرانجام به یک نفر ختم شد. این فرد پس از دستیگری با توجه به دلایل و مدارک اعترافاتی در مورد نحوه قتل داشت و در تشریح آنها به جزئیاتی اشاره می کرد که با یافته های قبلی همخوانی داشت، وی در زمان بازداشت فوت کرد و باعث شد تحقیقات عقیم بماند. در این پرونده یک سری ابهامات وجود داشت که هیچ وقت رفع نشد. در قتل های ماهشهر یک نفر که احتمالا همان قاتل بود پس از جنایت با پلیس تماس می گرفت و محل رها کردن اجساد را اعلام می کرد.

*چرا اغلب قاتل های سریالی خونسرد هستند؟

حوزه ما پی جویی پرونده ها است و ما بر اساس مستندات پرونده ها را پیگیری می کنیم. اطلاع از علوم مرتبط با جرم مانند روانشناسی، رفتار شناسی و غیره می تواند در تعیین مشخصات مجرم و شناسایی و دستگیری وی کمک کند. اینکه قاتلین سریالی چرا خونسرد هستند شاید نیاز به یک بحث مفصل علمی دارد اما آنچه مشاهده کرده ایم این است که پس از فاش شدن قتل ها، افرادی که از نزدیکان قاتل هستند از موضوع تعجب کرده و باور نمی کنند که این فرد قاتل سریالی باشد.

*در حال حاضر قتل سریالی داریم؟

هیچ کس در در هیچ مرجعی نمی تواند مدعی شود که ما قاتل سریالی نداریم. چه بسا مواردی باشد که ارتکاب قتل به صورت آشکار انجام نشود یا شرایطی دیگر سبب شوند که مجرم بتواند برای مدتی بر جنایات خود سرپوش بگذارد. برابر شواهد موجود که به صورت مستمر رصد می شود پرونده تحت رسیدگی با عنوان قتل سریالی نداریم و پلیس آگاهی ساز و کار زیادی را در نظر گرفته تا از وقوع قتل های سریالی پیشگیری کند و شاهد این موفقیت هستیم که طی چند سال اخیر اغلب قتل های سریالی در همان مراحل اول کشف شده اند .

*در پایان اگر مطلبی هست بیان کنید .

قاتلین سریالی و متهمین جرم های خشن و جنایی معمولا پس از اعتراف به جرائم ارتکابی، سرگذشت خود و مسیر منتهی شدن به جنایات را شرح می دهند. تقریبا در زندگی تمام این افراد حوادث تلخ دوران کودکی و رویه غیر معمول زندگی مشاهده می شود. مسائل تربیتی در خانواده و توجه به آن نقش ویژه در پیشگیری از انحرافات و آسیب های بعدی دارد.

اولین قاتل زنجیره ای تاریخ جهان

اولین قاتل سریالی تاریخ گیلس دی رایس بود . یک مرد مشهور فرانسوی در قرن پانزدهم که به قتل بیش از ۸۰۰ کودک محکوم شد . او خود را با آزار دادن آنها و سکس با جسد مرده آنها خوشنود میکرد . گیلس دی رایس و دیگر قاتلان سریالی همچون جک متجاوز ، جفری دامر ، خفه کن بوستون ، ما را برای قرن ها وحشتزده و متعجب ساختند . کارشناسان FBI ادعا کردند که میتوانند قاتلان زنجیره ای را مشخص کنند و بنظر می رسد هر سال تعددی قاتل سریالی ظاهر میشوند اما آنها هوز در پژوهش نظام مند بسیار کم تعداد هستند . با این وجود قاتلان زنجیره ای احتمالا رایج تر از آن چیزی هستند که مردم فکر می کنند . نهادهای قانونی اجرایی اعتقاد دارند که بسیاری از قتل های بدون انگیزه و حل نشده – شاید حدود ۲۰ درصد آدمکشی ها – توسط قاتلان سریالی انجام میگیرند . این امکان هست که در ۱۵ سال گذشته همانطور که میزان قتل ها دو برابر شده تعداد قاتل های سریالی هم افزایش یافته ، هر سال حداقل ۵ هزار نفر بوسیله قاتلان سریالب کشته میشوند . در حدود ۳۰ تا ۱۰۰ قتل روزانه در آمریکا توسط این قاتلان انجام میشود.

روانشناسی قتل

بیمار روانی جامعه‌ستیز (Psychopath) نه احساس ترس دارد، نه همدردی با دیگران. توانا در حقه‌بازی‌ست و بزهکاری‌هایش اغلب از کودکی آغاز می‌شود. پژوهشگران کشف کرده‌اند که جامعه‌ستیزان دارای یک سری ناهنجاری‌های مغزی‌اند.

در سالهای میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰ خبر قتل‌هایی زنجیره‌ای جامعه‌ی  آمریکا را در وحشت فرو برد. قاتل شخصی به نام تد باندی و بزرگ شده در خانواده‌ای مرفه در ایالت واشنگتن بود. باندی دبیرستان را در سال ۱۹۶۵ به پایان رسانده، در دانشگاه روانشناسی تحصیل کرده بود و به عنوان طرفدار حزب جمهوریخواه آمریکا فعالیت داشت. او که مردی جذاب به شمار می‌رفت، در دهه‌ی ۱۹۷۰ دست به تجاوز، قتل و قطعه‌قطعه کردن جسد ۳۰ زن، شاید هم بیشتر‌زد. پلیس در سال ۱۹۷۶ موفق به دستگیری او شد. او را در سال ۱۹۸۹ با صندلی الکتریکی اعدام کردند.

اما چرا این مرد جوان جذاب و موفق تبدیل به قاتل شده بود؟ اینک پس از گذشت حدود ۳۰ سال از آن زمان، کنت کیل، استاد علم اعصاب در دانشگاه نیومکزیکو، به این پرسش پاسخ می‌گوید. فرماندار ایالت نیومکزیکو به این روانشناس اجازه داد که مغز همه‌ی زندانیان ۱۲ زندان این ایالت را اسکن و بررسی کند. برای اینکه این دانشمند بتواند کار خود را در محل هر زندان انجام دهد، دستگاه توموگرافی مغناطیسی‌ای به قیمت دو میلیون و سیصدهزار دلار را در یک ماشین کاروان ۱۵ متری جاسازی کردند. قرار است کیل در سال ۱۰۰۰ مغز را اسکن کند.

همه قاتل نمی‌شوند

طبق پژوهش‌های انجام گرفته، حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد زندانیان جامعه‌ستیز محسوب می‌شوند، اما همه‌ی آنها قاتل نیستند و برعکس هم، هر کس که مرتکب قتلی شده باشد، لزوما شخصیتی جامعه‌ستیز (antisocial) ندارد. در عمل بسیاری از جامعه‌ستیزان آدمهای خشنی هم نیستند. کیل برای تشخیص افراد جامعه‌ستیز از پرسش‌نامه‌ای استفاده می‌کند که رابرت هیر، روانشناس جنایی و محقق معروف در زمینه‌ی جامعه‌ستیزی، تهیه کرده است. افراد معمولی با این آزمایش تا ۵ پوئن می‌گیرند. کسی که بین ۳۰ تا ۴۰ پوئن بگیرد، جامعه‌ستیز قلمداد می‌شود.

پژوهشگران تخمین می‌زنند که حدود سه درصد مردان دارای اختلال شخصیتی جامعه‌ستیزی هستند. تنها یک درصد زنان دچار این اختلال‌اند.

اما اشخاص مبتلا به این اختلال را نمی‌توان به آسانی از مردم عادی تشخیص داد. بیشتر جامعه‌ستیزان زبان‌آور و جذاب‌اند. آنان همچنین افرادی‌اند که می‌توانند حرف خود را به کرسی بنشانند و نیاز به تایید و توجه دارند. یکی از محققان همکار کنت کیل تعریف می‌کند که قاتلی که دوست دخترش را کشته بوده، چنان با حالت طنز صحنه‌ی قتل را توصیف می‌کرده، که این محقق باید به خود فشار می‌آورده تا جلوی خنده‌ی خود را بگیرد.

جامعه‌ستیزان زودتر از زندان آزاد می‌شوند

تحقیقی در کانادا نشان می‌دهد که شمار زندانیان جامعه‌ستیزی که پیش از موعد پایان محکومیت خود آزاد می‌شوند، دو برابر و نیم زندانیان عادی است.

همچنین به گفته‌ی هیر، روانشناس جنایی، بسیاری از جامعه‌ستیزان به شغلهایی کلیدی دست می‌یابند. توانایی‌هایی چون زبان‌آوری، قدرت قبولاندن حرف خود به دیگران و سردی در احساسات به جامعه‌ستیزان کمک می‌کند از نردبان ترقی شغلی بالا بروند.

آزمایش‌های گوناگون نشان داده‌اند که جامعه‌ستیزان در مقایسه با افراد سالم عکس‌العمل احساسی پایینی دارند، و قادر به همدردی با دیگران نیستند. برای نمونه نه تصویر شکلات و شیرینی حس مثبت چندانی در آنها بوجود می‌آورد و نه عکس کودکی که سوخته است حس منفی زیادی را در آنان ایجاد می‌کند. جامعه‌ستیزان عاری از احساساتی طبیعی چون همدردی و ترس‌اند که معمولا باعث می‌شود به قانون وفادار بمانیم. آنان از بزهکاری‌شان نیز احساس پشیمانی نمی‌کنند.

خصوصیت مشترک جامعه‌ستیزان فقدان حس همدردی با دیگران است. به نظر هارما مفرت، دانشمند علم اعصاب در هلند، کلید فهم این بیماری در همین‌جاست. انسان‌های سالم می‌توانند آنچه را که دیگران حس می‌کنند، حس کنند، چون وقتی شادی یا رنج دیگری را می‌بینند، بخش عصبی مشابهی در آنها فعال می‌شود، انگار که خود این احساس را تجربه می‌کنند. اما در مورد جامعه‌ستیزان اعصاب مربوط به همدردی کمتر فعال هستند. مفرت می‌گوید، جامعه‌ستیز می‌تواند به خوبی احساسات دیگران را بشناسد، اما احساسات خود را به دور از این شناخت نگاه می‌دارد.

حافظه‌‌‌ای برای شکار قربانی

آزمایشها نشان می‌دهند که جامعه‌ستیزان از روی چهره و ظاهر افراد می‌فهمند چه کسی می‌تواند قربانی‌ای ضعیف باشد. آنان چهره‌های غمگین حاکی از احساس شکست را به خاطر می‌سپارند. چیزی دارند چون حافظه‌ای برای شکار که به کمک آن افراد عاجز و آسیب‌پذیر را شناسایی می‌کنند. بنابراین سردی احساسات ایشان به هیچ وجه مانع آن نیست که احساسات دیگران را به طور دقیق تجزیه و تحلیل کنند.

ناهنجاری‌ها در مغز جامعه‌‌ستیزان

آیا خصوصیات جامعه‌ستیزان در مغز آنان بازتاب یافته است؟ پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند که در بخش‌های گوناگون مغز جامعه‌ستیزان ناهنجاری وجود دارد، از جمله در هسته‌ی بادامی مغز (Amygdala) آنان که منطقه‌ای بسیار مهم برای تجربه‌ی حسی و واقع در پشت لب گیجگاهی مغز است. کنت کیل و همکارانش در پژوهش‌های خود نشان داده‌اند که حجم هسته‌ی بادامی مغز در نزد جامعه‌ستیزان ۲۰ درصد کوچکتر از انسان‌های عادی است. این بخش بادام‌مانند از جمله هنگامی فعال می‌شود که ما دچار ترس شویم.

پژوهشگران همچنین دریافته‌اند که هیپوکامپ (Hippocampus) نیز در جامعه‌ستیزان دارای حجمی پایین است. این بخش در پیوندی نزدیک با هسته‌ی بادامی مغز قرار دارد و بویژه در حافظه و یادآوری رخدادهای احساسی دخالت دارد. فعالیت  هیپوکامپ و هسته‌ی بادامی مغز که در نزد جامعه‌ستیزان بخصوص در نیمه‌ی چپ مغز آشکارا کوچکتر و کمتر فعال هستند، باعث می‌شود که انسان‌ها از موقعیت‌ها و رفتارهایی که پیامدهای نامطبوع دارند، دوری کنند. فردی که عملکرد این بخش مغزش از همان سن کودکی مختل است، در مقایسه با هم‌سن و سال‌های خود، به سختی یاد می‌گیرد که نباید به دیگران آزار برساند. علت آن است که او ترسی از پیامدهای عمل خود ندارد.

خانواده‌‌ی ازهم‌پاشیده دلیل ایجاد شخصیت‌های جامعه‌ستیز؟

بیماران روانی جامعه‌ستیز اغلب برآمده از خانواده‌هایی هستند که به کودکان خود بی‌توجه‌اند، با آنها بدرفتاری می‌کنند و محبتی به آنان نشان نمی‌دهند. اما لزوما همه‌ی جامعه‌ستیزان از چنین خانواده‌هایی نمی‌آیند. تد باندی، قاتل زنجیره‌ای آمریکایی، در بازجویی‌های خود مدام تاکید می‌کرد که در خانواده‌ای پرمحبت بزرگ شده که به ارزش‌های مسیحیت وفادار بوده است. البته او در جوانی‌آگاهی می‌یابد که “خواهرش” در واقع مادرش بوده است. از آنجا که مادر جوان تد باندی به هنگام تولد وی ازدواج نکرده بوده است، پدربزرگ و مادربزرگش او را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کنند. اما آیا امکان آن وجود داشته که او سرنوشتی دیگر بیابد و قاتلی زنجیره‌ای نشود؟ خود او معتقد بود که نگاه کردن مداوم فیلم‌های پورنوگرافیک خشونت‌آمیز در او میل به رفتار بزهکارانه را ایجاد کرده است.

بسیاری از محققان برجسته معتقدند که موارد سخت بیماری روانی جامعه‌ستیزی درمان‌پذیر نیستند. اما کنت کیل می‌گوید که می‌توان جامعه‌ستیزان را درمان کرد، به شرط آنکه درمان آنان از سنین پایین آغاز شود. اما تحقیق در این مورد هنوز چندان پیش نرفته است؛ به عقیده‌ی کیل بدین خاطر که کسی همدردی‌ای با این عده ندارد و بیشتر ترجیح می‌دهند آنان را از جلوی چشم و جامعه دور کنند.

مواد مربوط به قتل بر اساسدقانون مجازات۱۳۹۲
براساس قانون جدید مجازات اسلامی قتل به عمد، شبه‌عمد و خطای محض تقسیم می‌شود که دقیقا این متن از ماده ۲۰۴ قانون سابق(۱۳۷۰) به قانون جدید منتقل شده است. اما در عمل قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ درخصوص گسترده قتل عمد، شبه‌عمد و خطای محض تغییرات و اصلاحات قابل توجهی داشته است.

قصد فعل به همراه قصد نتیجه
یک حقوقدان و مدرس دانشگاه در بررسی تغییرات قانون جدید مجازات اسلامی در بخش قصاص، با یادآوری مواد قانون سال ۱۳۷۰ به «حمایت» می‌گوید: در آن قانون قتل در سه مورد عمدی تلقی می‌شد؛ بند (الف) در ماده ۲۰۶ این قانون آمده بود که قصد فعل کشنده به همراه قصد کشتن قربانی اگر منجر به سلب حیات و قتل شخصی شود، قتل عمدی تلقی می‌شود که این مورد با اندکی تغییر در قانون جدید نیز پذیرفته شده است. دکتر علی نجفی توانا ادامه می‌دهد: بنابراین اگر کسی قصد کشتن دیگری را داشته باشد و او را عمدا مضروب و مصدوم کند قتل، عمدی است و فرقی نمی‌کند که وسیله به‌کار رفته چه شرایطی داشته باشد. اگر قصد کشتن وجود داشته باشد حتی اگر این اقدام نوعا کشنده نباشد قاتل مرتکب قتل عمد شده است و مجازات آن قصاص است. این قتل را در حقوق عرفی قتل عمد به معنای خاص تلقی می‌کنند.

قصد فعل بدون قصد کشتن
این حقوقدان خاطرنشان می‌کند در حقوق فرانسه، انگلستان و بسیاری از کشورهای دیگر بین قتل، آدم‌کشی، قتل عمد ساده و قتل عمد به معنای خاص تفاوت قائل شده‌اند.. نجفی توانا می‌افزاید: در بند (ب) ماده ۲۰۶ قانون مصوب ۱۳۷۰ حالتی بیان شده است که در آن فاعل قصد صدمه زدن و جراحت به دیگری را دارد اما قصد کشتن او را ندارد، ولی موجب مرگ دیگری می‌شود. این حالت در قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ قتل عمدی تلقی می‌شد و همانند بند «الف» مستحق قصاص بود؛ این در حالی است که در قانون مجازات عمومی بسیاری از کشورهای جهان، این نوع قتل «در حکم عمد» تلقی می‌شود و مجازات آنها با یک درجه تخفیف نسبت به مجازات قتل‌عمد به معنای خاص مقرر شده است. ابهام به‌وجود آمده در این بود که آیا شایسته است کسی که عمدا دیگری را می‌کشد با کسی که در یک درگیری پس از تحمل صدمات بسیار ناگهان مشتی به شقیقه دیگری می‌زند و شخص را می‌کشد، مشمول یک مجازات باشد و قصاص شود؟ یا بارها دیده شده است که در یک نزاع، شخصی توسط چند نفر مورد ضرب و جرح قرار می‌گرفت و ناگهان اقدامی می‌کرد که یکی از افراد می‌مرد و اگر این اقدام دفاع مشروع به‌شمار نمی‌رفت، قتل‌عمدی تلقی می‌شد و این عادلانه نبود. این استاد دانشگاه توضیح می‌دهد خوشبختانه بر اثر توجه به پیشنهادهایی که در این زمینه ارائه شد در نهایت مقنن در بند «ب» ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی تغییراتی را ایجاد کرد که بستر لازم برای تبدیل قتل‌های مستوجب قصاص به قتل‌های شبه‌عمد فراهم شد.
در این بند قانونگذار فعلی می‌گوید هرگاه مرتکب عملی انجام دهد که نوعا موجب جنایت یا مشابه آن شود، هر چند قصد ارتکاب آن جنایت را نداشته باشد ولی آگاه و متوجه باشد که عملی که انجام می‌دهد جنایت یا مشابه آن است، مرتکب قتل عمدی شده است؛ به عبارت روشن‌تر این دو کلمه «آگاه و متوجه بودن» را قانو‌نگذار به قانون قدیم اضافه کرده است.
نجفی توانا تاکید می‌کند در حقیقت در این نگاه جدید قانونگذار مقرر داشته مثلا اگر کسی در یک دعوا چیزی را به طرف شخص دیگری پرتاب کند اولا باید بداند آن شیء کشنده است و ثانیا متوجه باشد که آن شیء که به طرف مقابل می‌خورد موجب سلب حیات و قتل او خواهد شد؛ پس اگر در دعوایی شخصی مورد ضرب و جرح قرار می‌گیرد و ناگهان عصبانی می‌شود، چوبی را به طرف دیگری پرتاب می‌کند تا او را از خود دور کند یا حداقل به او صدمه‌ای برساند که بیش از این موجب صدمه به خود او نشود و چوب ناگهان به سر کسی می‌خورد یا به تن او برخورد می‌کند و اتفاقا او را می‌کشد قتل عمدی نیست زیرا او توجه و عمد نداشته است که شخص مقابل را به قتل برساند. در همین باره در تبصره ۱ ماده ۲۹۰۱ قانونگذار برای روشن شدن این مطلب توضیحات بیشتری را مقرر داشته است.

راه‌هایی برای تبدیل جنایت عمدی به غیرعمدی
این حقوقدان می‌گوید در تبصره ۱ ماده ۲۹۰ آمده است؛ در بند «ب» عدم آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات شود، در صورتی که اثبات نشود جنایت عمدی محسوب می‌شود اما اگر جنایت واقع شده فقط به دلیل حساسیت زیاد موضع آسیب واقع شده باشد و این حساسیت زیاد نیز غالبا شناخته شده نباشد، در این صورت آگاهی و توجه مرتکب باید اثبات شود و در صورت عدم اثبات جنایت عمدی تلقی نخواهد شد.
نجفی توانا خاطرنشان می‌کند: در واقع قانونگذار سازوکاری پیش‌بینی کرده است که اگر فرد بگوید من نمی‌دانستم که این چوب او را می‌کشد، بتواند آن را ثابت کند.
جالب این است که چون معمولا بسیاری از ابزار مثل مشت، لگد، سیلی، هل دادن کشنده نیستند، اگر این نوع اقدامات موجب شود که مثلا ضربه‌ای تصادفا به شکم، قلب یا گردن کسی بخورد و عمدا شخص قصد کشتن او را نداشته باشد یا نمی‌دانسته که این اقدام کشنده است، دادستان باید ثابت کند که شخص متوجه و آگاه بوده است. وی تصریح می‌کند این نوع قتل‌ها که بیش از ۷۰ درصد قتل‌ها را تشکیل می‌دهد، بیشتر براساس نزاع و درگیری‌های ناگهانی اتفاق می‌افتد و به آن قتل اتفاقی می‌گوییم. این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد بند دیگر ماده ۲۰۶ قانون سابق مجازات اسلامی (۱۳۷۰)مربوط به حالتی است که فاعل قصد کشتن را ندارد، کاری که انجام می‌دهد کشنده نیست ولی طرف مقابل او به علت بیماری، پیری، ناتوانی، کودکی و امثال آن، این اقدام نسبت به وی کشنده می‌شود و قاتل نیز آگاه است که شخص دارای این حساسیت است.
برای مثال شما می‌دانید که شخصی بیماری قلبی دارد برای طلب خود به او مراجعه می‌کنید. شخص بیمار است و شما می‌دانید که نباید این شخص را با فریاد بلند یا صدای زیاد یا هل دادن مورد اذیت قرار داد اما با علم به این موضوع عمدا این کار را انجام می‌دهید و شخص ناگهان دچار سکته قلبی می‌شود؛ ماده ۲۰۶ این قتل را قتل‌عمدی تلقی می‌کند.
این حقوقدان می‌گوید: شاید این امکان وجود داشت که ما بتوانیم همانند بسیاری از کشورها قتل بند «الف» را قتل‌عمد و قتل بند «ب» و «ج» را در حکم قتل عمد تلقی کنیم و ضمن الزام به پرداخت دیه آن را به مجازات کیفری مناسب محکوم کنیم. این به نظر متعادل‌تر بود.

اهمیت آگاهی از شرایط نامتعارف قربانی
یک کارشناس حقوق جزا و جرم‌شناسی درباره وضع نامتعارف قربانی و تاثیر آن بر نوع قتل و قصاص می‌گوید: در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ خوشبختانه در بند «پ» ماده ۲۹۰ حالتی پیش‌بینی شده است که در این حالت فاعل باید آگاه و متوجه به وضع نامتعارف قربانی یا وضع خاص مکانی یا زمانی وی باشد.
همچنین در تبصره ۲ ماده ۲۹۰ باید آگاهی و توجه مرتکب به اینکه کار نوعا نسبت به مجنون‌علیه موجب جنایت یا نظیر آن می‌شود، ثابت شود.
مصطفی دشتی ادامه می‌دهد: این نوع ادبیات در حقوق کیفری یعنی اینکه دادستان باید ثابت کند که شخص می‌داند که فرد بیمار است یا حساسیت جسمی و روحی دارد و عمدا این کار را کرده است و توجه داشته است که این عمل موجب مرگ او خواهد شد.
وی تصریح می‌کند خوشبختانه این نگاه و رویکرد جدید موجب می‌شود در بسیاری از موارد قتل‌های عمدی که در قانون مجازات سال ۱۳۷۰ موجب قصاص فاعل جرم می‌شد می‌تواند تبدیل به قتل شبه‌عمدی شود و به جای آن دیه تعلق بگیرد.
البته من در اینجا نقصی در قانون می‌بینم. ای‌کاش قانونگذار ما با وسعت نظر بیشتری در این مورد، ضمن قبول این دو حالت اخیر نوعی مجازات تعزیری هم برای شخص فاعل در نظر می‌گرفت که خود این عمل هم یک جهت بازدارنده داشت.
این کارشناس حقوق جزا می‌افزاید: در حقیقت این امکان با توجه به فقه پویا وجود دارد که مرتکب ضمن اینکه قصاص نشود مجازاتی متناسب با اقدامات مجرمانه خود را تحمل کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *